از منزل وهم خویش پایین شده ام
یعنی به گمان شیخ، بی دین شده ام
کافر به حساب خود مرا دانِ ولی
من نیز بر آئین تو بدبین شده ام
..............................................
دانیم که خدا هر آنچه خواهد به جهان
انجام دهد کشد بسی خط و نشان
هر طور دلش که خواست آن را بکند
لیکن تو به او یک انتقادی نتوان
.............................................
" ای مرگ بیا که زندگی " کشت مرا
سنگیست ز روزگار بــر پشت مــرا
هر لحظه به دهل خویش انگشت زند
در رقص کشد زند به سر مشت مرا
.............................................
کوشید در ان که تا دلی شاد شود
از بــند غـــــــــم زمانــــه آزاد شود
بیداد اگر طـریق مردم کشی است
ما داد کــنیم و گــر چه بـیداد شود
م.ع.بدر