وقتی به دلت یک دلی وابسته میکنی
با جور و جفایت چرا بشکسته می کنی ؟
با وعده و قولی که به عاشق دهی بدان !
در شوق وصالت کسی را خسته می کنی
یک عمر ادای فرشته میکنی به ناز
وقتش که رسد شیطنت پیوسته می کنی
گل های امید کسی پژمرده می شود
اما گل یاس دلی را دسته می کنی
مجنون زمان گر شود در عشق تو کسی
از درد و غمِ او دلت وارسته می کنی
عمریست دوانی مرا دنبال خود چرا؟
از بهر چه ام این قدر سرگشته می کنی ؟
هر روز کنم وصله به غم های تو دلم
دانم به من این ظلم تو دانسته می کنی
م.ع.بدر